تردید ندارم که مقالات و نوشته های زیاد در مورد خودشناسی وجود دارند! اما چیزی که کمتر در مورد خودشناسی دیده می شود، تعریف واضح و عملکرد های عملی در خصوص خودشناسی است. ذکی مکسویل مربی زندگی در خصوص خودشناسی از زاویه کاملا متفاوت تشریحات ارایه میکند.
وقتی صحبت از خودشناسی می شود، خیلی ها باور دارند که این یک موضوع کاملا روانی است و فقط یک روانشناس می تواند در خصوص خودشناسی به افراد کمک کند، و تعداد دیگری باور دارند که خودشناسی مربوط به عقاید مذهبی است و فرد زمانی به خودشناسی می رسد که مذهبی باشد. در حالیکه هردو تعریف نمی تواند به سخص در خصوص خودشناسی کامل کمک کند. چرا؟ چون هر شخص متشکل از سه مورد تکامل می یابد.
- یکم: جسم. بدن انسان، چیزی که ما را می بینیم و لمس می کنیم.
- دوم: روان. فهم، درک و دانسته های یک انسان را روان او شکل می دهد.
- سوم: روح. چیزی که انسان را زنده نگه می دارد.
خودشناسی یعنی درک و دانستن خود. خود یعنی متشکل از جسم، روان و روح. پس شخصی اگر می خواهد در خصوص خود شناسی خود بداند، بهتر است درک عمیق از روح، روان و جسم خودداشته باشد.
اهمیت های که خودشناسی دارد.
- خودشناسی به فرد کمک می کند تا مقصد خود را در زندگی بداند.
- خودشناسی کمک می کند که فرد اهداف خود را شناسایی کند.
- خودشناسی به فرد کمک می کند تا بررسی بهتری از چرخ های زندگی خویش داشته باشد.
افرادیکه مقصد و رسالت خود را نمی دانند، دقیقا همان افرادی اند که در زندگی سردرگم هستند، شکی ندارم که این دست اورد های مانند، مدرک تحصیلی، کار و درامد و یا همسر دارند اما چیزی که این افراد ندارند ارامش و لذت واقعی درونی ندارند و این افراد در تهی قلب خود همچنان احساس بیهودگی و پوچی دارند.
نمی خواهم بپرسم که شما هم احساس سردرگمی در زندگی دارید؟ اما چیزی که فوقالعاده مهم است، ایا شما مقصد و رسالت مشخص زندگی تان را می دانید؟
اغلب افراد مقصد زندگی را با اهداف اشتباهی درک کرده اند، چون داشتن مدرک تحصیلی هدف می باشد و اینکه برای چه دلیل مشخص می خواهیم این تحصیلات داشته باشیم می تواند ما را در مسیر بسوی مقصد مان همراهی کند.
ایا می توانیم اهداف داشته باشیم اما مقصد زندگی خود را ندانیم؟ البته که اری، بهمان دلیل است افراد هدف گذاری می کنند که شغل داشته باشند، بعد ازتلاش و کوشش فراوان شغل را بدست می اورند، اما بعد از مدتی به شدتدلسرد می شوند و دلیل زیاد دارند که باید شغل خود را تغییر دهند و یا مکان برای شغل خود را عوض کنند و اغلب این کار را هم می کنند اما در نتیجه هیچ وقت از تهی دل راضی نیستند.
شرایط زندگی را کمپانی ذکی حیلپ با لقب چرخ های زندگی تعریف می کند، زندگی هر کسی برمبنای همین چرخ ها می چرخد و این چرخ ها عبارتند از:
- رشد شخصی
- ارتقا درامد
- کسب و کار
- روابط
- صحت و سلامتی
- مادیات
- تفریح و سرگرمی
- عشق ورزیدن و دوست داشتن
نقش اساسی خودشناسی در چرخ های زندگی اینست که فرد روند و سبک زندگی خود را به خوبی کنترل میکند.
دانستن درک عمیق از خودشناسی
خودشناسی با این پرسش اغاز می شود! می کی هستم؟ در پاسخ شما چه می نویسید؟
مثال:
- من مارک هستم.
- من معلم هستم.
- من مخلوق خداوند هستم.
حالا کدام یکی از پاسخ ها درست است؟
اگر پاسخ اولی را درست بشماریم، فرد اسم خود را ذکر کرده است، ایا ان درست است چون همین شخص می تواند هروقت بخواهد اسم خود را تغییر می دهد، اکثریت اسم ها انتخاب خود شخص نبوده بلکه پدر و مادر و یا فامل انرا انرا انتخاب نموده است. ایا این می تواند تعریف از خودشناسی او باشد؟
اگر پاسخ دومی را درست بشماریم، این شخص در واقع صفت خود را اینجا ذکر کرده است. ایا شخص می تواند خودشناسی خود را با صفات خود تعریف کند؟ چون معلم بودن فقط یک مهارت است و هروقت او بخواهد می تواند یک فروشنده و یا مکانیک شود.
همین طور پاسخ سوم، چون فرد می تواند اصلا باور به دین و مذهب نداشته باشد، پس این افراد چگونه می تواند خودشناسی را برمبنای عقاید مذهبی خود تشریح کنند؟
اینکه حالا ذهن شما در پاسخ ها و تشریحات ان پاسخها درگیر است تردید ندارم، اما چیزی که می تواند به ما کمک کند این پرسش است که ان پاسخ ها دقیقا از چه چیزی ریشه گرفته است؟ یعنی ریشه اصلی ان پاسخ ها در چیست؟
ریشه ای اصلی ان پاسخ ها از دانستن اشخاص سرچشمه می گیرد. شما اگر یک بار دیگر به پاسخ های بالا دقت کنید و متوجه می شوید که افراد برمبنای چیز که می داند پاسخ ارایه کرده است.
بیشتر و عمیقتر درک کنیم، حالا دانسته های اشخاص از چگونه عمل می کند؟ در کل سه نوع دانستن داریم.
- دانستن های ساده
- دانستن های عمومی
- دانستن های تخصص یافته
فهمیدن دانسته های ساده اسان است، مانند خواندن و نویشتن الفبا و این که یخ سرد است و اتش داغ است. همه ما این مرحله را گذاردیم و به همان خاطر فرزندان خود را به مهد کودک و مدرسه میفرستیم تا این دانسته های ساده را بیامورزد.
دانسته های عمومی مرحله بعدی است، مانند ازدواج کردن خوب است و یا شغل داشتن و درامد داشتن مهم است، به همین خاطر فرزندان خود را به دانشگاه می فرستیم و البته این مرحله را بخوبی می دانیم چون ما در این مرحله زندگی می کنیم.
مرحله سوم، دانسته های تخصصی است، این مرحله جای است که فرد را از عادی و معمولی بودن جدا می کند. در خودشناسی باید در مرحله تخصصی باشیم چون مرحله اول یعنی دانسته های ساده نمی تواند شخص را در خودشناسی کمک کند و همین طور با اطلاعات عمومی هم در تشخیص خودشناسی دچار سردرگمی های می شویم اما اگر اطلاعات عمومی خود را فلتر کنیم، و خالص انرا می توانیم مورد استفاده قرار دهیم.
پس دانسته های مان باعث خلق نگرش مان می شود، نگرش مان باعث خلق احساسات مان می شود و احساسات مان باعث انجام و یا فعالیت ها مان می شود و مرحله بعدی فعالیت های مان نتیجه را خلق می کند که در نهایت نتایج سبک زندگی مان را نشان می دهد. پس همه این موارد دست بدست هم می دهد تا فرد در مورد خودشناسی اش قضاوت کند.
این قضاوت به فرد کمک می کند تا بیشتر در مورد اینکه این خود ( روح+ روان+ جسم ) :
- کی هست؟
- از انجام چه کاری واقعا لذت میبرد؟
- این کار را برای چه کسانی انجام می دهد؟
- مشتریانش دقیقا چه چیز نیاز دارند؟
- با ارایه سرویس و یا محتوا این شخص، مشتریان چه تغییر و یا دست اورد را تجربه می کنند.
دانستن پاسخ های سوالات بالا به شخص می کند تا مقصد خود را در زندگی بداند و این خودشناسی به فرد کمک می کند که اهداف باید بر مبنای مقصد در زندگی وی باشد.
بکار بردن خودشناسی
در مرحله اخر، شخص با شناخت واضح از خودش می تواند در دنیای برون زندگی خود را طراحی کند.
اینکه چگونه از خودشناسی خود برای رسیدن به اهداف و یا بهبود چرخ های زندگی ( شرایط فعلی) استفاده کند باید به شناخت دقیق چهار مورد بپردازد.
با توجه به شناخت که از خودش دارد:
- علایق
- استعداد
- مهارت
- ضعف ها خود را مشخص کند.
دانستن این چهار مورد در شخص حالا او در واقع بصورت تخصصی از دانسته های خود استفاده می کند.